این وبلاگ فقط واس خاطر اون دسته از آدماییه که اهل وبلاگ خوندن نیستن. جون من خوندی یه تیکه ای، مجیزی، مجازی، حرفی، دردی، فحشی چیزی بده بفهمم آدمم این وبلاگ و می بینه!
گاهگاهی که دلم یاد تورا میگیرد
گاهگاهی که دلم ياد تو را ميگيرد
تک تک فاصله ها در گذر تلخ زمان می ميرند
در همه جای دلم شوق ديدار تو جان ميگيرد
اشک در چشم ترم می ميرد
خانه ی تنگ دلم بوی تو را می گيرد
گاهگاهی که تو و روی تو را می جويم
گويی از اين لجن اب عطر گلی می بويم
من به تو در گذر خاطره ها غصه ی دل می گويم
من از اين خانه ی کمرنگ دلم هرچه غم است می شويم
گاهگاهی که شبان خواب تو را می بينم
در خيال خوش خواب دست تو را مي گيرم
من برای تو و ان خنده ی مستانه و خوش می ميرم
من به پای اين نگاه افتابی تا ابد می شينم
گاهگاهی من به شوق تو و ديدار رخت تا دم در می ايم
من غروب مهر را مطلع تو می دانم
من تو را معجزه ی خنده ی دل می خوانم
تو مرا تلخ گزيدی تو مرا هر دفعه راندی من عاشق اين را می دانم
گرچه می دانم نمی ايی
که می دانم گذرگاهت همه جا هست جز کوی من اواره ی راضی
که می دانم همه کس جز من عاشق همان هستند که می خواهی
که می دانم گذر از کوچه ی عشقم نمی دانی
افسوس! که خوب می دانم نمی ايی
گاهگاهی که دلم ياد تو را می گيرد
اب از کاسه ی صبر دل من مي ريزد
نفسم می گيرد
انتظار ها عا قبت جان مرا ميگيرد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
نفسم می گيرد
پاسخحذفانتظار ها عا قبت جان مرا ميگيرد...........
مرسي شعرش خيلي قشنگ بود
بنال ای دل كه رنجت شادمانی است بمیر ای دل كه مرگت زندگانی است !!!
پاسخحذف